black flower(p,312)

black flower(p,312)



تهیونگ: نکنه دوباره سراغ همون امگایی که شب دزدیده شدنش با هم تو فروشگاه دیده بودن رفته بود؟🧠

یعنی واقعا اونو کنار گذاشته بود و به اون امگا برگشته بود؟🧠

جونگ کوک تنهاش گذاشته بود که در مورد احساساتش فکر کنه خب اونم فکر کرده بود و بالاخره به نتیجه رسیده پس چرا نمی اومد تا نتیجه ی فکر کردنش رو باهاش در میون بذاره

جئون جونگ کوک لعنتی....

اگه نزدیک اون امگا میشد خونش پای خودش بود تهیونگ با کسی تو این موارد شوخی نداشت.

نفس عمیقی کشید و یه بار دیگه با تردید وارد مخاطبین موبایلش شد و شماره ی جونگ کوک رو پیدا کرد.

چند ثانیه بهش زل زد و در اخر غرورش رو کنار گذاشت روی اسمش با انگشت ضربه زد باهاش تماس گرفت.

یه زنگ...

دو زنگ...

سه زنگ...

و بالاخره صدای جونگ کوک تو گوشش پیچید.

جونگکوک: تهیونگ...( سرد )

جونگ کوک گفت و تهیونگ لبه ی تخت نشست.

تهیونگ: جئون...

هیچ جوابی از اون طرف خط به گوشش نرسید.

قطع که نشده بود؟

تهیونگ: جئون...؟ -

صدای نفس عمیق جونگ کوک رو از او طرف خط شنید.

جونگکوک پک عمیقی به سیگارش زد و آروم جواب داد .

جونگکوک: چی میخوای تهیونگ؟

جونگ کوک با لحن سردی پرسید و تهیونگ آب دهنش رو به پایین فرو داد و بعد از چند ثانیه سکوت به حرف اومد.

اوه.... فراموش کرده بود.
دیدگاه ها (۰)

black flower(p,313)

black flower(p,314)

black flower(p,311)

black flower(p,310)

black flower(p,271)

black flower(p,243)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط